×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

زرتشت

× آموزه های زرتشت وآنچه که هر شخص خردورز باید بداند
×

آدرس وبلاگ من

goler30.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/reza_arad

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

زرتشت


در ادبيات فارسي به يک ستاره اسم هرمزد داده شده که نزد يونانيان به اسم زئوسzeus  وبعدها نزد رمي ها به اسم ژوپيترjupiter اسم بزرگترين پروردگار انان نيز بوده است.وجه تسميه سياره مشتري را به هرمزد نميدانيم چيست.
چه اهورامزداي ايرانيان به مانند زئوس يا ژوپيتر از پروردگاران طبيعت نيست و در واقع به هيچ يک از پروردگاران اقوام قديم شباهتي ندارد.نه باخدايان سومر و اگاد و اشور و بابل و فنيسي و مصر و نه با پروردگاران يونان و رم.حتي با هيچيک از خداوندان هندو مانند ايندرا indra و وارونا varuna  و غيره که روزي معبود و مسجود ايرانيان هم بوده اند مناسبتي ندارد.
اهورامزداي زرتشت در وحدت و قدرت و خلاقيت فقط با يهوه موسي قابل قياس است.
از ترکيب اين کلمه قدمت و فرسودگي چندين هزار ساله پيداست.قرنها لازم بود که کلمه اوستايي ترکيب مخصوصي به خود گرفته , تا از پانصد و بيست سال پيش از مسيح به بعد ,هميشه به شکل معين"اورمزداه"زينت بخش کتيبه هاي پادشاهان هخامنشي شود.چه در گاتها که قديميترين قسمت اوستاست, کلمه مذکور داراي ترکيب فرس نيست و بسا اهورا و مزدا جدا از يکديگر استعمال شده اند و در يسنا 28قطعه دوم مزدا اهوره استعمال گرديده است.
همينطور است که در سراسر گاتها در هر جايي از گاتها که اين دو کلمه با هم امده است, مزدا مقدم به اهوراست.چنانکه در قطعه11از يسناي28 پيغمبر گويد:"تو اي مزدا اهورا مرا از خرد خويش تعليم ده و از زبان خويش اگاه ساز که روز واپسين چگونه خواهد بود؟"                                                        
درکليه خطوط ميخي پادشاهان هخامنشي هميشه اهورا مقدم بر مزدا و پيوسته به ان امده ,مگر در کتيبه خشايارشا در فارس که اهورا و مزدا جدانوشته شده اند.
اهورهahoora در اوستا و اسورهasoora در ويد برهمنان هندي, غالبا از براي پروردگاران بزرگ استعمال شده است.و بخصوصه در ويد ,عنوان وارونا varuna  ميباشد. و اين عنوان در کتاب مقدس هندوان فقط چهار بار به انسان داده شده است.
در اوستا هم کلمه اهورا به معني بزرگ و سرور از براي فرشتگاني چون مهر امده است و در گاتها و ساير جزوات اوستا به معني امير و فرمانده و بزرگ از براي انسان استعمال گرديده است.
مزدا در اوستا يسنا40(هفت ها)فقره اول به معني حافظه ميباشد.در گاتها يسناي45فقره اول مزده به معني به حافظه سپردن و به يادداشتن است.اين کلمه در سانسکريت مذس medthasکه به معناي دانش و هوش است استعمال شده است.بنابراين وقتي اين کلمه از براي خدا استعمال شده از ان معني هوشيار و دانا و اگاه اراده کرده اند.
از انچه گذشت اهورا مزدا به معني سرور دانا ميباشد که از جانب اشو زرتشت به ايرانيان معرفي شد و به گروه پروردگاران اريايي که هنوز در هندوستان مقام الوهيت انان محفوظ است داغ باطله زده و ديو را که به معناي خداست ,غول و گمراه کننده خواند.                                                                                    از انروز به بعد درايران زمين خداپرست موسوم شد به مزديسنا و مشرک و پيرو دين باطل ديويسنا خوانده شد.
زرتشت کار دشواري را انجام داد.چرا که تا ان روز, از براي قوم اريايي تصور اين مسئله که يک خدا به تنهايي بتواند اين همه کارهاي مهم کرده, افرينش اسمان به اين بزرگي و زمين و کوهها و درياها و و جانوران و گياهان و نوع بشر دشوار بود.
اقوام اريايي از انچه که بهره و سودي داشتند مانند اب و اتش و خورشيد و ماه و...جمله را خدا دانسته همچنين از قواي ديگر طبيعت که از انها در بيم و هراس بودند و بسا از انان اسيب و گزند مي ديدند مثل رعد و برق و......هريک راجداگانه پروردگار غضب الودي تصور نمودند از براي فرونشاندن قهر و خشم انان تضرع و زاري مينمودند فديه و قرباني مي اوردند.زرتشت به قوم خود گفت انچه در بالا و پايين است ,جمله را يک افريننده و سازنده است .جز او کسي شايسته ستايش ايزدي نيست و انچه که مايه رنج و اسيب است, با ان به ستيز جنس زشت و ستمکار از فديه و تضرع شما خوب نگردد.نسبت به نيک ,نيکي بجاي ار ونسبت به شخص بد کينه ورز, چنان کن که بدي از جهان برکنده شود و نابود گردد و سراسر جهان را خوبي فرا گيرد.
"تو بايد انکسي را با ستايش پارساي خود بستايي که هميشه مزدااهورا نام دارد."
(يسنا45 قطعه10)
"کسيکه به ضد دروغپرست با زبان و فکر و دست ستيزگي کند خوشنودي مزدااهورا را بجاي اورد."   (يسنا33قطعه2)
خود زرتشت نيز در يسنا28 قطعه3 اعلام ميکند که اين سخنان او و طريقه نيايش و ستايشش نو و تازه است و پيش از او کسي نسروده است.از اينروست که به اواز بلند خطاب به مردم ميگويد:"اي کسانيکه از نزديک و دور براي اگاه شدن امده ايد ,اينک به خاطرتان بسپاريد که مزدا در تجلي است.نکند دروغپرستان شما را فريفته و زندگاني ديگر سراي را تباه کنند."(يسنا46-قطعات1و2)


چیزیکه در مزدیسنا بخصوصه توصیه شده و بواسطه اصرار و پا فشاری که در سر ان گردیده ,بطوریکه از مختصات این دین شمرده میشود,ان,مسئله راستی است.

ابدا جای تعجب نیست که ایرانیان قدیم در دنیا به راستگویی مشهور بوده اند و حتی دشمنان دیرین انان یعنی یونانیان نیز انرا منکر نشده اند.

هرودوت مینویسد:"ایرانیان به فرزندان خود از سن 5 سالگی تا 20 سالگی سه چیز یاد میدهند:سواری و تیر اندازی و راستگویی......ایرانیان انچه را که نبایستی بکنند,به زبان هم نبایستی بیاورند که نزد انان دروغگویی از عیبهای بزرگ شمرده میشود . همچنین قرض گرفتن.چه به قول انان کسی که قرض میگیرد,به ناچار به دروغگویی میپردازد."

تمام امال و ارزوی یک مزدیسنا کیش باید این باشد که به درجه اشویی برسد. یعنی راست و پاک باشد.برای راستی محتاج نشان دادن مثالی از اوستا نیستیم,چه هر صفحه ای از کتاب مقدس را که بگشاییم ,به تعریف راستی و تکذیب دروغ برمیخوریم.

همانطوریکه انسان باید بکوشد تا به صفت ایزدی راستی برسد,باید از صفت اهریمنی دروغ اجتناب کند.دیو دروغ(دروج)مهیب ترین غولی است که انسان را گرفتار چنگال قهر خویش میکند.

داریوش در کتیبه بیستون کرمانشاه نوشته:"تو ای کسی که بعدها شاه خواهی شد.مخصوصا از دروغ بپرهیز,اگر تو را ارزوی ان است که مملکت من پایدار بماند.هر که دروغ گفت او را به سزای سخت برسان.....به یاری اهورامزدا بسی کارهای دیگر نیز توسط من صورت گرفت که همه انها در این کتیبه نوشته نشد به این دلیل که بعدها هر که این ا بخواند اعمال من به نظرش گزاف نیاید و همه انها را باور کند و دروغ تصور ننماید.اینک انچه به توسط من انجام گرفت را باور کن.اهورامزدا و سایر بغان مرا یاری نمودند زیرا که من و خاندان من کینور و ستمگر و دروغگو نیستیم."

باز همین شاه در تخت جمشید شیراز مینویسد:"داریوش شاه گوید:اهورامزدا و سایر بغان باید مرا یاری کنند که این مملکت را باید اهورامزدا از لشکر دشمن و قحطی و دروغ حفظ نماید."

غرض از ذکر این فقرات ان بود که در ایرانیان پیشین,چگونه نصایح اوستا موثر افتاده بود که راستی و دروغ را از بزرگترین و مسائل خود می دیدند.

شقی ترین مردمان کسی است که به صفت زشت درگونت یعنی دروغگو  متصف باشد.مهر,فرشته فروغ و موکل بر عهد و پیمان است.با هزار گوش و هزار چشم و ده هزار دیده بان که بیخواب است,در بالای برجی ایستاده,نگران است که هر که دروغ گوید و عهد بشکند را به سزا برساند.دست این فرشته به شرق و غرب عالم میرسد و هزار تیر و کمان و هزار نیزه و هزار شمشیر و هزار گرز دارد.تمام این اسلحه بر ضد کسی بکار میرود که دروغ میگوید و پیمان خویش نمیپاید.مهر,دروغگو را به داغ فرزندانش نشاند.خانه اش را ویران سازد.خیر و برکت از کشت و گله اش بردارد.در میدان جنگ مغلوبش کند.از خوشی زندگانی محرومش سازد و از پاداش روز واپسین بی بهره اش گذارد.


از خصایصی که از مزدیسنا به سایر ادیان سامی{یهود-مسیح-اسلام} نفوذ کرده و در ادیان سامی به اصول غیرقابل تغییری تبدیل شده اند,عبارتند از:

مسئله اخرالزمان و ظهور سوشیانس,وجود رستاخیز و برخواستن مردگان و پل صراط و میزان و بهشت و دوزخ و برزخ همه و همه از ایین ایرانیان به سایر ادیان غربی ایران نفوذ کرده.

قوم یهود در زمان سلطنت نبوکد نصر یا بخت النصر شاه بابل به اسارت درامد.شاه بابل فرمان داد تا اورشلیم و هیکل و تمام اثار مقدس یهود در اورشلیم را نابود کردند و اموال یهود را غارت کرده و خود انان را به اسارت به بابل کوچاند.از خواندن نوشته های پیامبران بنی اسرائیلی در متون عهد عتیق,کینه انبیای اسرائیلی از بابل و بابلیان را میتوان فهمید.

کوروش,شاه شاهان,طبق متون عهد عتیق,بخت النصر را شکست داده و قوم یهود را ازاد کرده و به اورشلیم بازگرداند.حتی استر که یکی از پیامبران مونث بنی اسرائیل است طبق متون تاریخی بعدها به ازدواج یکی از شاهان هخامنشی در امد.دانیال, دیگر پیامبر اسرائیلی در مکان شوش کنونی وفات یافت و گویند از وزیران یکی از شاهان هخامنشی بوده.پس همه و همه دست در دست یکدیگر دادند و دین مزدیسنا و یهود با هم برخورد کرد و مطالبی را از هم به ودیعه گرفتند.

میدانیم که متون یهودی کهن ترین و موثق ترین مرجع باستانی تمام ادیان سامی است و همه و همه به نوعی از ان سرچشمه میگیرد.پس پر بیهوده نیست که همه بطور ناخوداگاه عقایدی را بدون انکه بدانند از مزدیسنا به وراثت برده اند به تصور انکه از یهود گرفته اند.

در ایجا سزاست برمطالبی که پیامبران بنی اسرائیل در مورد کوروش,در عهد عتیق نوشته اند را گذرا نظری بیفکنیم:

در کتاب عزرا امده است:"در سال اول کوروس شاه پارس خدا روح کوروش شاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و انرا مرقوم داشت و گفت:کوروش پادشاه پارس چنین میفرماید:یهو خدای اسمانها جمیع ممالک زمین را به من داد و مرا امر فرموده است که خانه برای او در اورشلیم که در یهود است بپایانم.پس کیست از شما از قوم او که خدایش با وی باشد و به اورشلیم رفته و خانه خدا را تجدید بنا نماید.کوروش ظروف خانه خدا را که نبوکد نصر انها را از اورشلیم اورده بود و در خانه خدای خود گذاشته بود بیرون اورده و از میترادات خزانه دار خود گرفت به ششبصر رییس یهودیان مسترد داشت.ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهارصد بود......."

اشعیای نبی کوروش را مسیح موعود میداند و او را شبان خداوند خوانده که یهود را مانند گله ای محافظت و پاسبانی مینمود:"خداوند به کوروش مسیح خودانکه دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمر های پادشاهان را بگشایم تا درها را در مقابل وی مفتوح سازم در دروازه های دیگر بسته نشود.

خدا به او میگوید:من پیش روی تو خواهم خرامید.درهای برنجین روبروی تو شکسته خواهند شد.پشت بند های اهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه که تو را به اسمت خوانده ام خدای اسرائیل میباشم."(اشعیا باب45)

در جای دیگر میگوید:"کوروش شبان من است و تمام مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید."(اشعیای نبی-باب 44)

در اغاز کتاب عزرا پیامبر اسرائیلی امده است که:"کوروش شاه پارس چنین میفرماید که یهوه خدای اسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه ای برای وی در اورشلیم که در یهودیه است بنا کنم."

در کتاب دانیال هم ماجرای قوچ دو شاخ و ذوالقرنین که در مورد کوروش است مشهود است.

در واقع کوروش را در دین یهود تا انجا بالا برده اند که علمای مذهبی یهود او را ناجی و مسیح خود میدانند زیرا هم انان را از اسارت بابلیان رهانید و هم دستور تجدید بنای خانه خدا را در اورشلیم داد و هم عقاید تازه ای را از مزدیسنا تحت تاثیر او گرفتند که در ابتدا ذکر شد.در اسلام هم در سوره کهف از پیامبری اسم برده بنام ذوالقرنین که به نظر مرجع بزرگ شیعی ایت الله طباطبایی (استاداقای مرتضی مطهری),کوروش همان ذوالقرنین مذکور در قران است.

دوشنبه 2 اسفند 1389 - 2:08:24 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


سي نصيحت زرتشت


بابک خرمدین زنده است


دهه شصتی ها


سرنوشت لباس تیم ملی در گذر زمان


آموزش دستور زبان اوستایی، درس نهم


سوشيانت در آيين زرتشتی


مکان ظهور سوشیانت و مطلبی در مورد پس از ظهور


منجی


دوست يعني


ای کاش که عبرت بگیریم


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

712098 بازدید

458 بازدید امروز

270 بازدید دیروز

1298 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements