×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

زرتشت

× آموزه های زرتشت وآنچه که هر شخص خردورز باید بداند
×

آدرس وبلاگ من

goler30.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/reza_arad

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

زرتشت

در ميان اقوام هند و اروپايي دو دسته از همين نسل که هندوان و ايرانيان باشند,بسيارنزديک و هر دو اريايي ناميده شده اند.اثار کتبي که از ارياييها در دست است قديمي ترين اسناد اقوام هند و اروپايي است.ويد هندوان و اوستاي ايرانيان از براي اقوام هند و اروپايي چنانکه تورات از براي اقوام سامي کهن ترين اثار کتبي دنيا بشمار ميرود.
ريگ وداrigveda قديميترين قسمت کتاب ديني برهمنان در دوهزار و پانصد سال پيش از زايش مسيح بوجود امده و قدمت گاتها  قديميترين قسمت نامه مقدس مزديسنان به يکهزار و يکصد سال پيش از زايش مسيح ميرسد.ايرانيان و هندوان هر دو خود را اريايي ناميدند يعني شريف.
در سروده هاي ريگ ويد هندوان از سياه پوستها و ساکنان اصلي سند و پنجاب  به اسم اريايي امتياز داده شده اند در مقابل مردمان اصلي ان سرزمين که داسdasa يعني دشمن ناميده شده و رفته رفته خاکشان بدست ارياييها درامد و همچنين غالبا در اوستا از قوم اريايي يا ايران و خاکشان ياد شده است.داريوش بزرگ در قرن ششم پيش از مسيح در کتيبه نقش رستم شيراز خود را چنين خوانده:"من داريوش هستم.پادشاه بزرگ.پادشاه پادشاهان.پادشاه ممالک و اقوام بسيار.پادشاه اين زمين بزرگ دور کرانه.پسر ويشتاسپ هخامنشي.يک پارسي.پسر يک پارسي.يک اريايي و از خاندان اريايي."ارياييهاي ايراني اسم خود را به سرزميني که بدست اوردند داده و انرا ائيرينairyana ناميدند که امروزه ايران و تا پانصد سال پيش اران eranتلفظ ميشد.هندوان نيز به سرزمينهايي که مهاجرت کردند اريا ورت arya vartta گفتند و همچنين بهارت ورش,بهارت بومي.
اسم هند که هنديها سرزمين خود را بدين نام ميشناسند از ايرانيان گرفته شده است. چهار بار در اوستا به اسم هند برميخوريم:فرگرد اول ونديداد فقره 18ويسنا57 فقره 29 و تيريشت فقره32ومهريشت فقره104.در فرس هخامنشي هندو مينامند.در سانسکريت سندهو sindhu و در يوناني اندوسindus ميباشد و اين اسمي است که به رود سند داده شده است.و از انجا که مهاجرين به هند ابتدا مدتي در کناره اين رود ساکن شدند نزد ايرانيان بدين نام نامگذاري شدند
اما مملکت اريايي يا ايران و از قوم ان ائيريه فرس و در سانسکريت اريهarya گفته ميشود.در اوستا فروردين يشت فقره87 گيه مرتن که در فارسي کيومرث گويند و در اوستا نخستين بشر شمرده اند مانند ادم در اديان سامي نخستين کسي است که منش و اموزش اهورامزدا را دريافت .اهورامزدا او را از ممالک ايراني و نسل ممالک ايراني پديد اورد.از مطالعه کتب هندوان و ايرانيان شباهتهاي بسياري بين اين دو قوم ميبينيم که شک نميگذارد که اين دو قوم مدتهايي را در يک سرزمين بسر ميبرده اندو از يک قوم بوده اند.زبان اوستا و زبان ويد فقط از لحاظ لهجه با هم تفاوت دارند و ميان زبان اوستا و فرس که در کتيبه هاي هخامنشي نمونه انها بجا مانده نيز همين تفاوت لهجه را بايد قائل شد.استرابون جغرافيا نويس يوناني در يک قرن پيش از ميلاد نيز زبان کليه اقوام اريايي را يکي دانسته و فقط فرق لهجه در ميان انها قائل شده است.بي شک اگر سانسکريت و ادبيات سرشار ان نبود هر اينه قسمتي از ادبيات مزديسنا مجهول ميماند.
بورنوفburnouf فرانسوي بتوسط سانسکريت يسنا را به فرانسه ترجمه کرد و در 1833ميلادي منتشر نمود.
اما هندوان گوشه گير و فيلسوف و اهل فکرند و ايرانيان جهانگير و پهلوان و بي باک که اين تفاوت را بايد از سلطه اب و هوايي انان دانست.هندوان به کنار سند و دشتهاي پنجاب رسيدند و به اساني در روزي را بر خود گشوده ديدند و از کوشش بازماندند اما ايرانيان به اسياي مرکزي روي نهاده و به دشتهاي سيحون و جيحون در امدند و به خاک کم اب و خشک رسيدند و به کار و کوشش در امدند.

فروهر يکي از قواي باطني انسان است که پيش از بدنيا امدن او وجود داشته و پس از مرگ او دگرباره به عالم بالا از همانجايي که فرود امده صعود کرده و پايدار بماند.نه انکه فقط انسان داراي فروهري است بلکه کليه موجودات اهورامزدا داراي چنين قوه اي ميباشند که از طرف افريدگار براي نگهباني انها بسوي زمين فرستاده شده است.فنا و زوال جهان مادي را در اين قوه جاويداني ايزدي که در باطن مخلوقات مانند موهبت اسماني به وديعه گذاشته شده,راهي نيست.
جرم و خطاي موجودات نيز در طي زندگاني,دامن پاک او را الوده نتواند نمود.به همان پاکي و تقدس ازلي خويش,پس از جدايي روح از بدن بسوي بارگاه قدس پرواز نموده و در ساحت پروردگار به سر برد.
فروهر از خصايص مزديسنا و از ازکان مهم اين دين کهن است. در سراسر ويسپرد و ونديداد و يشتها و خورده اوستا و کليه کتب مذهبي پهلوي و پازند مفصلا از فروهر سخن رفته است.بلندترين يشت اوستا که يشت سيزدهم است,مختص به ان است و موسوم است به فروردين يشت.
يسناهاي26و23 به فروهر اختصاص دارند.در گاتها به کلمه فروهر برخورد نميکنيم و فقط در يکجافروشي(فروهر)ذکر شده.اما فروهر چيست؟
اين کلمه در اوستا فروشي و در فرس هخامنشي فرورتي و در پهلوي فروهر faravahar ميباشد.فروردين که اسم عيد ملي ماست و اسم نخستين ماه سال است از همين کلمه است.مستشرقين را در سر معني فروشي اختلاف است.در سنت مزديسنان اين کلمه را از ريشه اي که شبيه به لغت "ورذ"است(vardh)
که ورذ کلمه اي سانسکريتي است.و انرا در سنت به معني گواراندن و پروريدن گرفته اند.نيريوسنگ دستور معروف سنجان در اواسط قرن يازدهم ميلادي در ترجمه سانسکريت يسنا,فروشي را به کلمه سانسکريت ورذيvrddhi ترجمه کرده است.بنا بر اين فروشي روح يا قوه و يا فرشته ايست که به گواراندن غذا موظف است.در ادبيات متاخر نيز همين معني از فروهر اراده شده است.چنانکه در صد در بندهش امده:"فروهر را کار انست که طعامي و چيزي که خورند نصيب به وي دهند و هر ثقيل و ثقله است بيرون اندازد و جزم کند."دارمستتر به دانشمندان پيشين روي نموده و فروشي را به معني پروريدن و غذا دادن تصور نموده است.بنا به نظر مستشرقيني چون اوپرت ,اشپيگل,گيگر,يوستي,دهارلز,هوگ,تيل و ...... که از دانشمندان متاخرند,معناي سنتي فروشي کاملا مردود است و نبايد به معني سنتي وزني داد.بي شک فروشي مرکب است از فر+ وشي.
کلمه فروشي به کلمه فرشته مربوط نيست.فرشتک پهلوي و فرشته فارسي همان به معني فرستاده ميباشد.در اوستا 5 قوه باطني براي انسان تشخيص داده شده است که اين قوا از حيث رتبه با هم برابر نيستند و برخي بي اغاز و بي انجام هستند و بعضي فناپذيرند.
نخستين قوه را "اهو"که جان معني ميدهد ترجمه کرده اند و قوه حيات و زندگاني و حرارت غريزه که فناپذير است.
دومين "دئنا"است که در پهلوي و فارسي به ان دين گوييم.دين به معناي وجدان و حس روحاني و ايزدي انسان است که اين قوه,فنا ناپذير است و اغاز و انجامي ندارد.اين دين است که در سر پل چينود به صورت دختر زيبا يا زني پتياره و زشت بر انسان ظاهر ميشود.
سومين"بئوذ"استbaodha در پهلوي بوذ و اکنون بوي گويند و ان قوه فهم انساني و دراکه است و موظف است هوش و حافظه و قوه تمييز را اداره کند.با بدن بوجود مي ايد ولي پس از مرگ فنا نميشود و با روان پيوسته به جهان ديگر مي رود.
چهارم "اورون"استurvan که امروزه روان گوييم.اين قوه مسئول اعمال انساني است.چون انتخاب بد و خوب با اوست,ناگزير کردار نيک و زشت از او بازخواست خواهد شد.روان موظف است که هميشه خوب را برگزيند و در جهان اخرت,روان مرد پاک با فروهر پيوسته با هم بسر برند.
پنجم فروشي است.اگر متعلق به مرد نيکوکار باشد. و اگر متعلق به ناپاک انساني باشد,انرا ديو خوانند. در صد در بندهش امده است:"فروهر يک مرد شرير با بوي و روان در جهنم بسر خواهند برد."ديو به منزله فروهر مجرمين است.اين قوه به معني حافظه و نگهبان ميباشد. انسان و کليه مخلوقات اهورامزدا اين قوه را دارند. هر يک از اجسام سماوي و اتش و اب و گياه و جانوران سودمند را فروهر مخصوصي است.حتي خود مزدا اهورا و امشاسپندان و ايزدان را فروهري است که فروهر اهورامزدا بزرگتر و بهتر و زيباتر و پايدار تر و باهوشتر و رساتر و مقدس تر ناميده شده است.
در فصل اول بندهش در فقره 8 امده:"پيش از افرينش عالم مادي ,اهورامزدا عالم فروشي را بيافريد. يعني انچه که بايستي در دنيا ترکيب مادي  گيرد.از انسان و جانور و گياه وغيره.پيش از ان صور معنوي انها موجود بوده است.عالم فروشي در مدت سه هزار سال طول کشيده است.پس از انقضاي اين دوره روحاني از روي صور معنوي,فروشي ها گيتي با انچه در انست ساخته شده است و انچه بعدها پا به دايره وجود خواهند گذاشت نيز از همين صور معنوي پديدار خواهد شد.
اخرين فروهري که به زمين فرود خواهد امد,فروهر سوشيانت موعود مزديسناست و پس از ان اخر الزمان است."اين عقيده از مزديسنا با اندک تفاوتي وارد دين يهود گشته است که قائل شده اند از انکه روح انساني را خداوند پيش از خلقت عالم بيافريد.همانطوريکه سوشيانت مزديسنان اخرين خلقت بشر است,مشياه(مسيح)يهود نيز اخرين روحي است که يهوه در قالب انساني خواهد دميد و پيش از انکه کليه ارواح به زمين فرود نيايند,مسيح بوجود نخواهد امد.
پيش از انکه مزدا به عالم فروشي ترکيب مادي دهد,بقول بندهش با فروهرها مشورت نمود و انها را ازاد و مختار گذاشت که جاويدان در عالم مينوي باقي بمانند يا اينکه به قالب جسماني درامده,بضد اهريمن بجنگند.فروهرها پذيرفتند که در جهان با بدي ها بستيزند,چه ميدانستند که در انجام پيروز شده و ديوها را شکست خواهد امد و بدي از جهان نابود گشته و نيکي و حيات ابدي دگر باره حکمروا خواهد شد.
فروهر از اسمان فرود مي ايد و از وقتي نطفه انسان بسته ميشود تا دم مرگ,مسئول محافظت از انسان است.پس از مرگ جسماني,فروهر به عالم بالا عروج ميکند ولي با صورت جسماني ترک علاقه نميکند و بازماندگان  درگذشتگان هماره منظور او هستند و از ساحت اهورامزدا خوشي و خرمي انان را خواستار است.
عقيده به فروهر شبيه به عقيده بقاي روح است که کليه اقوام قديم به ان قائل بوده اند ولي در مزديسنا رنگ و روي مخصوصي گرفته و افکار لطيف فلسفي ضميمه ان شده است که در هيچ ديني نظير ان ديده نميشود.
عقيده به فروهر به عقيده جمع کثيري از مستشرقين,از ايرانيان به شکلي داخل دين يهود شده و از انجا به ساير اديان سامي نفوذ کرده.
غالبا در انجيل ميبينيم که از براي انسان ملک و فرشته  مخصوصي قائل شده اند,بطوريکه ترديدي باقي نمي ماند از انکه فقط اسم فروشي اوستا به ملک تبديل يافته باشد.

همچنين افلاطون تحت تاثير فروشي مزديسنا ميگويد:"هر يک از اجسام را يک صورت ذهني و معنوي موجود است,نه انکه فقط انسان و اتش و اب را چنين صورت باطني موجود است,بلکه نيکويي و خوبي و عدالت نيز داراي چنين صورت ذهني است.صورت ذهني,قالب و سرچشمه کليه اشيا است."

در مينو خرد امده است که:"ستارگان بي حد و مرزي که در اسمان ديده ميشوند,فروهرهاي مخلوقات جهان ميباشند."
جشن نوروز:جشن فروردين  اوقات نزول فروهر هاست از اسمان براي ديدن بازماندگان.نظير اين جشن را که در ساير اديان موجود است,عيد اموات ميگويند.
ابوريحان بيروني گويد:"اين عيد ده روز طول ميکشيده .اخرين پنج روز اسفند ماه را نخستين فروردگان و پنجه وه را دومين فروردگان ميگفته اند"خسرو انوشيروان در مدت ده روز جشن,سفير امپراطور روم,justin را به حضور نپذيرفت چه مشغول بجاي اوردن اعمال عيد بود.مينو خرد فقط 5 روز کبيسه اخر سال را فرورديان مينامند. به نخستين ماه سال به مناسبت نزول فروهر ها از اسمان,فروردين نام داده اند.هنوز هم در ايران زمين,در اين اوقات,خانه مي ارايند و همه جا را پاک ميکنند و جامه نو به تن پوشيده,بوي خوش بخور ميدهند و گل و شيريني مي نهند.دعا کرده و نماز ميگذارند و در خوانچه اي هفت سين مي نهند که هفت,اشاره به هفت امشاسپندان ميباشد.ابوريحان بيروني در اثار الباقيه مينويسد:"در اوقات فروردگان,در اطاق مرده,و در بالاي بام خانه در ايالات فارس و خوارزم ايران,براي پذيرايي از ارواح,غذا ميگذارند و بوي خوش بخور ميدهند.
اما پاره اي از نامه مينوي يشتها در باره فروهر :
"از پرتو فر و شکوه فروهرهاست که من اهورامزدا,اسمان و زمين و انچه در روي ان ست را از رودها و گياهان و جانوران و مردم را نگاه ميدارم.از پرتو فروهر هاست که بچه ها را در شکم مادر حفظ ميکنم و اينچنين خواهد بود تا دامنه رستاخيز.روزي که مردگان را برانگيزانم و استخوان و گوشت و اعضا و احشا و موي انان را دگر باره به هم بپيوندم.اگر ياري فروهر هاي پاکان نبودي,هر اينه نه گيتي پايدار ماندي و نه انسان و نه ستور.سراسر جهان گرفتار چنگال ديو دروغ ميشدي. از پرتو فروهرهاست که زن به نعمت فرزند ميرسد و به اساني وضع حمل ميکند. از پرتو فروهر هاست که مرد,فصيح زبان گردد.از پرتو فروهرهاست که افتاب و ماه و ستارگان راه خود پيمايند. از پرتو فروهرهاست که ستارگان و ماه و افتاب ,سير پيش گرفتند و اب روان گرديدو گياه باليدن اغاز نمود."
(فروردين يشت)

دوشنبه 2 اسفند 1389 - 2:07:41 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


سي نصيحت زرتشت


بابک خرمدین زنده است


دهه شصتی ها


سرنوشت لباس تیم ملی در گذر زمان


آموزش دستور زبان اوستایی، درس نهم


سوشيانت در آيين زرتشتی


مکان ظهور سوشیانت و مطلبی در مورد پس از ظهور


منجی


دوست يعني


ای کاش که عبرت بگیریم


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

711919 بازدید

279 بازدید امروز

270 بازدید دیروز

1119 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements