عمو نوروز، نماد زمان و یادآور زال شاهنامه
رنگ سرخ جامه بابا نوروز،نشانه رازآلودگي خورشید است که نشانه اي در هفت سین نوروز و سفره شب چله است.
به رغم فراگیری و نفوذ عمیق نوروز در لایههای فرهنگ ایرانی، رد پای روشن و قابل ملاحظهای از آن در افسانهها و قصههای ایرانی بر جای نمانده است.
برخی از مردمشناسان دلیل این خلا را خویشکاری قصههای عامیانه میدانند و بر این باورند که وجهه سمبولیک و کارکرد اخلاقی، اجتماعی این قصهها اغلب به آنها صورتی بیزمان و بیمکان بخشیده است. به همین دلیل است که به جز اشاراتی اندک در حاشیه شمار اندکی از این قصهها، نوروز یا جشنها و آيینهای مشابه، درونمایه اصلی هیچ یک از قصههای مردمی نشدهاند. تنها نمونه موجود، قصه �عمو نوروز و ننه سرما� است که به رغم ظاهری ساده و بیپیرایه از ساختار نمادین و پیچیدهای برخوردار است. برای تحلیل این قصه به سراغ �میرجلالالدین کزازی� رفتهایم تا آنچنان که خود میگوید: �انگاره خویش را از افسانه بابانوروز، گزارش کند.�
نوروز چونان بزرگترین جشن آيینی و ملی ایران، بدان سان که میسزد در افسانههای ایرانی بازتاب نیافته است. شاید هم افسانههایی که در پیوند با جشنها و آيینهای نوروزی بودهاند در گذر زمان از میان رفتهاند چرا که به خاطر ساختار اسطورهای و نمادین آيینهای نوروزی زمینه برای بازگفتهای اساطیری در آن فراهم بوده است.
درست است که یکی از خاستگاهها و سویمندیهای نوروز، گاهشماری و رفتارهای اخترانه و کیهانی است، اما نوروز به شیوهای رازآلود و نمادینه بازگشت به آغاز را بازمینماید و به سخنی دیگر کارکرد هستی شناختی دارد. ما پس از هزاران سال ناخواسته و ناآگاه، به پایان رسیدن چرخهای از آفرینش را که همراه است با آغاز چرخهای نو، در جشن و آيین نوروز ارج مینهیم، بزرگ میداریم و فرایاد میآوریم.
بر این پایه به راستی مایه شگفتی است که نمود و نشانی بسیار از این جشنها و آيینها در افسانهها و قصههای عامیانه بازنمانده است.
* فکر نمی کنید دلیل راه نیافتن نوروز به قصههای عامیانه، استقلال آن به عنوان یک پیوستار روایی است که بن مایه اولیه خود را از افسانه آفرینش گرفته است؟ شاید بتوان گفت که همه آيینهای وابسته به نوروز متضمن یک نوع روایت و نیز واجد ساختاری افسانهای هستند و به همین دلیل ضرورت بازگویی آنها در قصههای عامیانه از میان رفته است؟
_ من در این زمینه با شما همداستانم. زیرا نه تنها در ادب شفاهی فارسی که در ادب رسمی و کهن ایران، هیچ کدام از هنجارها و نشانههای نوروز بازتاب نیافته است. برای نمونه از آن سیاه نوروزی که حاجی فیروز خوانده میشود تنها چهره نوروزی که راه به ادب پارسی برده است میر نوروزی است. آن هم شاید به پاس آن بیت خواجه حافظ:
سخن در پرده میگویم چو گل از پرده بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
اما آنچنان نیز نیست که ما به هیچ روی افسانهای در پیوند با نوروز نداشته باشیم. یکی از این افسانهها که هنوز هم روايی دارد، افسانه بابانوروز یا عمو نوروز است. بر پایه نشانهها و ویژگیهایی میتوان بر آن بود که این افسانه پیشینهای بسیار کهن دارد. پیکره افسانه را بسیاری از ایرانیان میشناسند. در شب فرجامین سال که روز آن همراه است با آغاز نوروز و سال نو. پیری کهنسال که بابانوروز یا عمو نوروز خوانده میشود به دیدار زالی فرتوت و زمان فرسود میرود که گاهی او را ننه سرما نامیدهاند و به گونهای بانوی بابانوروز شمرده میشود. ننه سرما در درازای سال تنها در این شب است که بخت آن را مییابد که در کنار شوی خود باشد. او تنها یک بار در درازای سال و در واپسین شب، شوی خویش را میبیند و پذیرای او میشود. پس از آن شب، بابانوروز ننه سرما را وامینهد و به راه خود میرود تا در سال آینده دیگر بار به سراغ زال سرما بیاید.
* شاید این به آن معناست که از همبستری سال کهنه با سفیر سال نو، سال جدید زاده میشود.
_ اگر از من بپرسید که بابا نوروز نماد چیست من به شما پاسخ خواهم داد که از دید من بابانوروز، نماد زمان و به گونهای یادآور زروان باستانی یا زال شاهنامه است. هم از این روست که پیری است بسیار سالخورده با گیسوان و ریشی بلند و انبوه و سپید. بانوی او ننه سرما است. چون او تنها یک بار در سال و در شب بازپسین سال کهن بابانوروز را میبیند. پاسخ این پرسش آن است که با آمدن بابانوروز، ننه سرما به راستی به پایان زندگانی خود میرسد. تو گویی که دیدار با شوی گریزپا برای او همراه است با فرجام زندگی با مرگ و این دیدار دیداری است مرگ اندود.
* اما در قصه، ننه سرما نمی میرد و بیشتر به نظر میرسد که این دیدار با همسر که تنها یک شب در سال اتفاق میافتد، دیداری زاینده و هستی بخش است تا مرگ اندود. چرا که ننه سرما هم مانند عمو نوروز سال دیگر بازمی گردد و به نظر میرسد که زمان اسطورهای با آن شکل دایره وار، برای گذشته هم به اندازه آینده صورتی ازلی و بیکران قايل است و آن دو را درهم تنیده میبیند.
_ درست است که در قصه اشارهای به مرگ او نمی شود اما اگر نمادشناسانه نگاه کنیم، اینکه ننه سرما تا سال آینده بابانوروز را نمی بیند دلیلی بر مرگ اوست. به دیگر سخن، از دیدگاه رمزگشایانه و نمادشناسانه میتواند نشانه فرجام کار او باشد. زیرا آنچه گردان است بابانوروز است و آنچه میماند ننه سرماست. ننه سرما هنگامی به میان میآید و سخنی از او میرود که با بابانوروز دیدار میکند.
اینکه زمان یا بابانوروز _ زالِ زمان یا پیرِ زمان _ در آن شب فرجامین سال به دیدار ننه سرما میآید نشانهای است از اینکه سرما با این دیدارِ بدرود به پایان میرسد و زمان، دیگربار نو میشود. روشن است که نوروز همراه است با نخستین روز بهار و با طرازمندی بهاری که در آن، روز و شب، تیرگی و روشنی، سرما و گرما به برابری و همسنگی میرسند. از آن پس بر روز و روشنی و گرما پی در پی میافزاید و از شب و تیرگی و سرما کاسته میشود. من همچنان برآنم که بابانوروز را در فرهنگ ایرانی میتوان با بابانوئل در فرهنگ اروپایی سنجید که فرانسویان آن را بونوم Bonhome میخوانند که به معنای ساده مرد یا مرد بیپیرایه است. وارونه بابانوروز که در فرهنگ ما چندان نمود و کارکرد ندارد، بابانوئل یکی از شناختهترین و کارآمدترین نمادهای فرهنگ اروپایی و باخترینه است. باز اگر از من بپرسید که آن ریش بلند و سپید بابانوئل به چه معناست؟ خواهم گفت که معنای آن این است که بابانوئل هم مانند بابانوروز نماد زمان است. زمانی که هرگز از میان نمی رود و تنها نو میشود. هر سال دیگر بار باز میگردد. حتی میانگارم که جامه سرخ بابانوئل، یادمانی از فرهنگ مهری در باختر زمین میتواند بود. موبدان و پیشوایان مهری، بالاپوش سرخ فام بر تن میکردهاند که هنوز تن پوش پیشوایان ترسا است. این رنگ سرخ میتواند نشانهای رازآلود از خورشید باشد که یکی از رنگها و نشانههای آن سرخی است که هم در خوان آيینی نوروز که هفت سین خوانده میشود بازتاب دارد هم در خوان آيینی شب چله یا شب یلدا که در آن زادن مهر را گرامی میداریم.
* آیا تحلیلی از زن بودن ننه سرما و مرد بودن عمو نوروز دارید؟
_ در باورشناسی و نمادشناسی کهن، مردی یا نرینگی نشانه رازآلود کارایی و اثرگذاری است. نیروهای کارا و اثرگذاری در نماد نرینگی یا مردی پدیدار میشوند. در برابر آن مادینگی یا زنی نشانه نیروهای کارپذیر و اثرستان است. به سخن دیگر مادینگی یا زنی بازبسته به نرینگی یا مردی است. همین ساختار نماد شناختی است که در جهانشناسی باستانی هم به نمود آمده است. هفت اختر که پدران بریناند با چهار آخشیجان که مادران چهارگانهاند درمی آمیزند و از این آمیزش زادگان سه گانه ؛ کانی، گیاه و جاندار پدید میآیند. اگر بخواهیم نمونهای از فرهنگهای دیگر بیاوریم یونانیان باستان برآن بودند که کرونوس، خدای زمان که برابر تواند بود با زروان ایرانی، با بغ- بانوی زمین یا گایا پیوند گرفت و از این پیوند تیرهای از خدایان یا غولان پدید آمد که "تیتانها" نامیده میشوند. در داستان بابانوروز و ننه سرما هم اگر نوروز مرد است و سرما زن، نشانه آن است که چیرگی با نوروز و گرما و روشنی است و ننه سرما بازبسته و دستخوش نوروز است و آمدن او را چشم میدارد به گونهای که آماده است تا با دیدار او به پاس شبی در آغوش وی بودن، هستی خود را بیفشاند.
* اما فکر نمی کنید که پیربودن ننه سرما مانند بابانوروز، خود نمادی از بیمرگی هر دوشان است. به تعبیر دیگر میتوان گفت که هر یک از آنها نمودی از زروان هستند که خدای زمان بیکرانه است؟
_ البته اینها انگارهها و دیدگاههای من است و شما میتوانید این افسانه را به شیوه خود گزارش کنید اما بر پایه جهانبینی باستانی و اسطورهای زمان چنبرینه است و خطی و تاریخی نیست. در این زمان همه چیز میتواند دوباره تکرار شود، یعنی به همان سان که در پایان سال بابانوروز فراز میآید باید ننه سرمایی هم باشد تا با مرگ خویش پذیرای او شود و پایان چرخهای از زمان را نشان دهد.
من برآنم که ننه سرما با دیدن عمو نوروز جان در پای او میبازد زیرا آنچنان که گفتم ویژگی پدیدههای مادینه این است که برای بودن نیاز با پدیدهای نرینه دارند. هستی آنان بازبسته به اینان است. به سخن دیگر اگر ننه سرمایی هست از آنجاست که بابانوروزی پیش از او بوده است. دیدار و رویارویی این دو با یکدیگر نشانهای از این است که روزگار سرما به پایان میرسد و روزگار نو پدید میآید. آفرینش به آن پاکی و پیراستگی آغازین خود به ساختار بندهشنی خویش بازمی گردد سربرآوری و نمود مادینگی یا سرما کرانمند و ناپایدار است و در دل زروان که من بابانوروز را نماد آن میدانم رخ میهد. هستی ننه سرما گوهرین و وابسته به خویش نیست و بر این پایه است که من میگویم ننه سرما میمیرد
سرنوشت لباس تیم ملی در گذر زمان
آموزش دستور زبان اوستایی، درس نهم
مکان ظهور سوشیانت و مطلبی در مورد پس از ظهور
711998 بازدید
358 بازدید امروز
270 بازدید دیروز
1198 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian