چیزیکه در مزدیسنا بخصوصه توصیه شده و بواسطه اصرار و پا فشاری که در سر ان گردیده ,بطوریکه از مختصات این دین شمرده میشود,ان,مسئله راستی است.
ابدا جای تعجب نیست که ایرانیان قدیم در دنیا به راستگویی مشهور بوده اند و حتی دشمنان دیرین انان یعنی یونانیان نیز انرا منکر نشده اند.
هرودوت مینویسد:"ایرانیان به فرزندان خود از سن 5 سالگی تا 20 سالگی سه چیز یاد میدهند:سواری و تیر اندازی و راستگویی......ایرانیان انچه را که نبایستی بکنند,به زبان هم نبایستی بیاورند که نزد انان دروغگویی از عیبهای بزرگ شمرده میشود . همچنین قرض گرفتن.چه به قول انان کسی که قرض میگیرد,به ناچار به دروغگویی میپردازد."
تمام امال و ارزوی یک مزدیسنا کیش باید این باشد که به درجه اشویی برسد. یعنی راست و پاک باشد.برای راستی محتاج نشان دادن مثالی از اوستا نیستیم,چه هر صفحه ای از کتاب مقدس را که بگشاییم ,به تعریف راستی و تکذیب دروغ برمیخوریم.
همانطوریکه انسان باید بکوشد تا به صفت ایزدی راستی برسد,باید از صفت اهریمنی دروغ اجتناب کند.دیو دروغ(دروج)مهیب ترین غولی است که انسان را گرفتار چنگال قهر خویش میکند.
داریوش در کتیبه بیستون کرمانشاه نوشته:"تو ای کسی که بعدها شاه خواهی شد.مخصوصا از دروغ بپرهیز,اگر تو را ارزوی ان است که مملکت من پایدار بماند.هر که دروغ گفت او را به سزای سخت برسان.....به یاری اهورامزدا بسی کارهای دیگر نیز توسط من صورت گرفت که همه انها در این کتیبه نوشته نشد به این دلیل که بعدها هر که این ا بخواند اعمال من به نظرش گزاف نیاید و همه انها را باور کند و دروغ تصور ننماید.اینک انچه به توسط من انجام گرفت را باور کن.اهورامزدا و سایر بغان مرا یاری نمودند زیرا که من و خاندان من کینور و ستمگر و دروغگو نیستیم."
باز همین شاه در تخت جمشید شیراز مینویسد:"داریوش شاه گوید:اهورامزدا و سایر بغان باید مرا یاری کنند که این مملکت را باید اهورامزدا از لشکر دشمن و قحطی و دروغ حفظ نماید."
غرض از ذکر این فقرات ان بود که در ایرانیان پیشین,چگونه نصایح اوستا موثر افتاده بود که راستی و دروغ را از بزرگترین و مسائل خود می دیدند.
شقی ترین مردمان کسی است که به صفت زشت درگونت یعنی دروغگو متصف باشد.مهر,فرشته فروغ و موکل بر عهد و پیمان است.با هزار گوش و هزار چشم و ده هزار دیده بان که بیخواب است,در بالای برجی ایستاده,نگران است که هر که دروغ گوید و عهد بشکند را به سزا برساند.دست این فرشته به شرق و غرب عالم میرسد و هزار تیر و کمان و هزار نیزه و هزار شمشیر و هزار گرز دارد.تمام این اسلحه بر ضد کسی بکار میرود که دروغ میگوید و پیمان خویش نمیپاید.مهر,دروغگو را به داغ فرزندانش نشاند.خانه اش را ویران سازد.خیر و برکت از کشت و گله اش بردارد.در میدان جنگ مغلوبش کند.از خوشی زندگانی محرومش سازد و از پاداش روز واپسین بی بهره اش گذارد.
از خصایصی که از مزدیسنا به سایر ادیان سامی{یهود-مسیح-اسلام} نفوذ کرده و در ادیان سامی به اصول غیرقابل تغییری تبدیل شده اند,عبارتند از:
مسئله اخرالزمان و ظهور سوشیانس,وجود رستاخیز و برخواستن مردگان و پل صراط و میزان و بهشت و دوزخ و برزخ همه و همه از ایین ایرانیان به سایر ادیان غربی ایران نفوذ کرده.
قوم یهود در زمان سلطنت نبوکد نصر یا بخت النصر شاه بابل به اسارت درامد.شاه بابل فرمان داد تا اورشلیم و هیکل و تمام اثار مقدس یهود در اورشلیم را نابود کردند و اموال یهود را غارت کرده و خود انان را به اسارت به بابل کوچاند.از خواندن نوشته های پیامبران بنی اسرائیلی در متون عهد عتیق,کینه انبیای اسرائیلی از بابل و بابلیان را میتوان فهمید.
کوروش,شاه شاهان,طبق متون عهد عتیق,بخت النصر را شکست داده و قوم یهود را ازاد کرده و به اورشلیم بازگرداند.حتی استر که یکی از پیامبران مونث بنی اسرائیل است طبق متون تاریخی بعدها به ازدواج یکی از شاهان هخامنشی در امد.دانیال, دیگر پیامبر اسرائیلی در مکان شوش کنونی وفات یافت و گویند از وزیران یکی از شاهان هخامنشی بوده.پس همه و همه دست در دست یکدیگر دادند و دین مزدیسنا و یهود با هم برخورد کرد و مطالبی را از هم به ودیعه گرفتند.
میدانیم که متون یهودی کهن ترین و موثق ترین مرجع باستانی تمام ادیان سامی است و همه و همه به نوعی از ان سرچشمه میگیرد.پس پر بیهوده نیست که همه بطور ناخوداگاه عقایدی را بدون انکه بدانند از مزدیسنا به وراثت برده اند به تصور انکه از یهود گرفته اند.
در ایجا سزاست برمطالبی که پیامبران بنی اسرائیل در مورد کوروش,در عهد عتیق نوشته اند را گذرا نظری بیفکنیم:
در کتاب عزرا امده است:"در سال اول کوروس شاه پارس خدا روح کوروش شاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و انرا مرقوم داشت و گفت:کوروش پادشاه پارس چنین میفرماید:یهو خدای اسمانها جمیع ممالک زمین را به من داد و مرا امر فرموده است که خانه برای او در اورشلیم که در یهود است بپایانم.پس کیست از شما از قوم او که خدایش با وی باشد و به اورشلیم رفته و خانه خدا را تجدید بنا نماید.کوروش ظروف خانه خدا را که نبوکد نصر انها را از اورشلیم اورده بود و در خانه خدای خود گذاشته بود بیرون اورده و از میترادات خزانه دار خود گرفت به ششبصر رییس یهودیان مسترد داشت.ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهارصد بود......."
اشعیای نبی کوروش را مسیح موعود میداند و او را شبان خداوند خوانده که یهود را مانند گله ای محافظت و پاسبانی مینمود:"خداوند به کوروش مسیح خودانکه دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمر های پادشاهان را بگشایم تا درها را در مقابل وی مفتوح سازم در دروازه های دیگر بسته نشود.
خدا به او میگوید:من پیش روی تو خواهم خرامید.درهای برنجین روبروی تو شکسته خواهند شد.پشت بند های اهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه که تو را به اسمت خوانده ام خدای اسرائیل میباشم."(اشعیا باب45)
در جای دیگر میگوید:"کوروش شبان من است و تمام مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید."(اشعیای نبی-باب 44)
در اغاز کتاب عزرا پیامبر اسرائیلی امده است که:"کوروش شاه پارس چنین میفرماید که یهوه خدای اسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه ای برای وی در اورشلیم که در یهودیه است بنا کنم."
در کتاب دانیال هم ماجرای قوچ دو شاخ و ذوالقرنین که در مورد کوروش است مشهود است.
در واقع کوروش را در دین یهود تا انجا بالا برده اند که علمای مذهبی یهود او را ناجی و مسیح خود میدانند زیرا هم انان را از اسارت بابلیان رهانید و هم دستور تجدید بنای خانه خدا را در اورشلیم داد و هم عقاید تازه ای را از مزدیسنا تحت تاثیر او گرفتند که در ابتدا ذکر شد.در اسلام هم در سوره کهف از پیامبری اسم برده بنام ذوالقرنین که به نظر مرجع بزرگ شیعی ایت الله طباطبایی (استاداقای مرتضی مطهری),کوروش همان ذوالقرنین مذکور در قران است.
سرنوشت لباس تیم ملی در گذر زمان
آموزش دستور زبان اوستایی، درس نهم
مکان ظهور سوشیانت و مطلبی در مورد پس از ظهور
714912 بازدید
247 بازدید امروز
347 بازدید دیروز
1931 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian